طلبه شـھید صفرعلی یعقوبی از شهدای عشایری استان چهارمحال و بختیاری

شهید صفرعلی یعقوبی فرزند غلامعلی در سال ۱۳۴۷ در روستای دهنو از توابع استان چهار محال و بختیاری در یک خانواده مذهبی و پا به عرصه وجود نهاد و در دامان پدر ومادری متدین دوران طفولیت را گذراند و همچون پدرش از همان اوان کودکی با زحمات طاقت فرسایی دوشادوش پدرش در کار کشاورزی مشغول فعالیت شد . در سن هفت سالگی در یکی از مدارس روستای خود نام نویسی کرد و مشغول خواندن دروس ابتدایی شد همچنین دوره راهنمایی را هم در زادگاهش بدون تأخیر و تعلل با پیشرفتی سریع به پایان رسانید و یک سال هم در هنرستان شهرستان بروجن ثبت نام کرد و درس صنعت را فرا گرفت و در این مدت ایام تعطیلات را با فراق بال روزها را در مزارع کشاورزی به کمک پدرش سعی بی نهایت داشت و عاشقانه کار می کرد و شب ها به مطالعه کتب مذهبی و یا اینکه به عبادت می پرداخت.
او فردی متقی و زاهد بود و اکثر نماز های یومیه را در مسجد محل به جا می آورد و به برادران و اهل خانه تذکر می داد که نمازشان را در مسجد به جماعت بخوانند ، این جوان مبلغ امام بود و پیروی سخت کوش در اوامر حضرت امام (ره) بود، وی در سال ۱۳۶۰ که برادرش علی اکبر یعقوبی به شهادت رسید و سایر بستگانش را به صبر و استقامت دعوت می کرد و آنها را با تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید تسکین می داد و به پدر و مادرش می گفت : خداوند خواسته بدینوسیله شما را آزمایش کند او با علاقه شایانی که به روحانیت و علوم دینی داشت برای کسب فیوضات بیشتری قدم به حوزه علمیه گذاشت و در شهرستان بروجن به فراگرفتن علوم پرداخت و چنان علاقه به یادگیری علوم که پس از یکسال به راهنمایی استادان راهی قم مرکز علوم فقه و اصول گردید و چنان با فعالیت و بحث ادامه داد که در اندک مدت با اصرار استادان ملبس به لباس روحانیت شد . پس از چندی که در آنجا ماند برای فراگیری با آموزش رزم بسیج شد و قدم بر عرصه پیکار نهاد و در عملیات والفجر ۸ شرکت نمود و در این حمله از ناحیه ران پای راست مجروح شد پس از چند روزی که بهبودی حاصل شد مجددأ رهسپار حوزه علمیه قم گردید و ار آنجا هم دوباره برای فراگیری رزم به تهران رفت و دوباره به اصفهان برگشت و دوره غواصی را آموزش دید و برای مرتبه دیگر عازم جبهه جنگ گردید و در عملیات های کربلای ۴ و۵ شرکت نمود و به عوان رزمنده و مبلغ و روحیه ساز فعالیت خود را ادامه داد و اگر کسی از همرزمان او به شهادت می رسید سخت غبطه می خورد و اظهار می داشت ما این سعادت را نداریم که به فیض شهادت نائل و موفق گردیم . ولی باز هم می گفت : نه ، ما باید تا بارگاه مقدس حسینی پیش رویم او بارها و بارها چنین می گفت : آیا می شود روزی در حرم مطهر حضرتش به سوگ نشست و مشغول نوحه خوانی و مصیبت سرایی شد .
چه خوش روزیست آن روز ، تا اینکه این طلبه مجاهد امام زمان (عج) در حال تبلیغ و رزم در روز بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل و به آرزوی دیرینه خود رسید و سپس پیکر مطهرش در گلزار شهدای بروجن در کنار سایر شهدا به خاک سپرده شد.
افزودن دیدگاه جدید